نکاتی از هرجا و هرچیز

 

پیش نوشتار

از آنجائی که بنظر می رسید بعضی مطالب را می توان بصورتی خلاصه نیز منتشر کرد، بدین ترتیب اقدام به این کار می شود. اکثر نکاتی که در این دسته نوشتار می آید یا پیشتر بصورت مفصل منتشر  و یا نوشته و هنوز منتشر نکرده ام؛ بعضی نیز در ذهنم شکل گرفته و آماده است ولیکن هنوز به نوشته نیامده است.

آنهائی که منتشر شده اند شاید به دلیل مفصل بودن برای عده ای امکان مطالعه اشان نباشد و آنهائی که منتشر نشده اند شاید تا زمانی طولانی منتشر نشوند بنابراین به نظر معقول می آید که چکیده ای از آنها بصورتی بسیار مختصر ارائه شود.

تمامی این نکات که جنبه های مختلف اجتماعی، سیاسی، تاریخی، علمی، نظامی، اقتصادی، فرهنگی، مذهبی، ادبی و... و عالم هستی را در بر می گیرند همه در دل یک فلسفه منسجم می گنجند.

پیوستگی میان  موارد گوناگونی که در این نوشته ها می آیند تفاوت یک فلسفه منسجم و واقعی با حرفها، تحلیل ها و  نظرات  فیلسوفان غیر واقعی و مردم عادی را نشان می دهند.

نظراتی که در باره آنها تفکر کافی شده و بصورتی منسجم در آمده بطوری که هرکدام از آنها مستقلاً به سایرین ربط دارد بدون اینکه تناقضی در آنها دیده شود نظرات فلسفیِ واقعی است. ولی آنچه در فلاسفه کاذب و مردم عادی دیده می شود چنین نیست. زیرا چنانچه در چند مورد متفاوت نظراتشان کنار هم قرار بگیرند تفاوتها و تضادهای فراوان و آشکاری در آنها دیده می شوند که نشان می دهند منسجم و دقیق نبوده و در باره ارتباط آنها بایکدیگر یا اساساً فکر نشده و یا فکر کافی نشده است.

فلسفه تفکری وسیع در مجموعه گسترده ای از مسائل هستی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، علمی و... است که انسجامی دقیق میان مباحث کلی و جزئی تک تک هرکدام از آنها با یکدیگر وجود دارد.

توجه: این نوشته ها هر از گاهی  بدون اینکه زمان مشخصی داشته باشند منتشر می شوند.

 

هشتمین نوشتار

1- کتاب کمدی الهی اثر دانته آنقدر در ایتالیا تاثیرگذار بود که زبان این کتاب که زبان منطقه دانته بود زبان رسمی ایتالیا شد. مضمون اصلی این کتاب که سفر به آن جهان و آوردن اخبار بهشت و جهنم و برزخ می باشد بر گرفته از کتاب " ارداویراف نامه " است که در ایران زمان ساسانیان نوشته شده است. این نکته را محافل آکادمیک می دانند.  ولی اینکه چرا دانته  در کتاب کمدی الهی، ابو علی سینا و ابن رشد را به جهنم فرستاده بصورت یک مسئله حل نشده ای مانده است.

من در اینجا نظر و پاسخ خودم  به این سوال را بیان می کنم.

   دانته در کمدی الهی، صلاح الدین ایوبی را هم به جهنم فرستاده ولی این قابل درک است زیرا صلاح الدین باعث پیروزی نهائی مسلمانان شد. ولی ابوعلی سینا و ابن رشد چرا؟

برای پاسخ باید به  سطور نزدیک به اسامی این افراد توجه دقیق کرد زیرا اسامی بزرگترین فلاسفه یونان نیز در آنجا قید شده است. در نتیجه معلوم می شود که دشمنی دانته از همان نمونه دشمنی اهل شریعت و طریقت با فلاسفه است. زیرا مباحث فلسفی در نهایت به نفی خدا و حداقل شک در وجود خدا خواهد رسید و این چیزی است که باید جلویش گرفته می شد.

معروف است که در ایران (و شاید در تمام جهان اسلام) مهر این ممنوع کردن فلسفه را امام محمد غزالی زد و البته آنهم با شیوه کلامی در کتاب  تهافُت الفلاسفه ( تناقض گوئی فلاسفه) و در آنجا حداقل 15 مورد ابو علی سینا و ابن رشد را مورد انتقاد قرار داده است. و در نهایت هم در آخرین کتاب خود المنقذ من الضلال سنگ تمام گذاشت و مُرد.  ابن الرشد کسی بود که کتاب تفسیر بزرگ یعنی تهافُت التهافت را بر رد تهافُت الفلاسفه غزالی نوشت ولی زورش به غزالی نرسید و فلسفه بنوعی در ایران و جهان اسلام بسته شد. بنظر میرسد این کار نیز در مسیحیت توسط دانته صورت گرفت.

   زمانیکه بچه بودم به ما می گفتند راجع به خدا فکر نکنید دیوانه می شوید همین طور او را قبول کنید و از فکرکردن و بحث بپرهیزید. این همان نظر مخالفت با فلسفه و فکر کردن است که توسط متشرعان تمام  ادیان تبلیغ می شد و می شود.

   خوشبختانه و شاید نا خود آگاه ویا غریزی از بچگی این چنین کور و دنباله رو نبودم و همواره به مسائل هستی و وجود فکر میکردم و چند بار هم که ترس از دیوانه شدن!!! ( بخاطر همان تبلیغات) می خواست جلویم را بگیرد موفق نشد و به آن ترس تشر زدم.

 

2- برای چندمین بار در کتابخانه شهر اپسالا سراغ دائرة المعارف یهود رفتم البته فقط  یک  دائرة المعارف در آنجا نیست بلکه چندین نمونه هست. اسامی خیلی ها در آن بعنوان یهودی آمده است اما از همه جالب تر اسامی مارکس و لنین و بسیاری از کمونیست های دوآتشه و ضد دین است.

در این رابطه و برای یافتن پاسخ باید به این نکته اساسی پرداخت که آیا یهودیت دین است یا ملیت؟

   الف- اگر یهودیت دین است پس نباید اسامی کسانی که این دین و در اصل هیچ دینی را قبول ندارند  و حتی خود را ضد خدا می دانند در نوشته ها و کتابهای آنها آورده شود. خیلی ها ممکن است در خانوده ای با یک دین مشخص متولد بشوند ولی وقتی آن را ترک یا نفی کردند دیگر نباید آنها را در آن لیست نهاد. مثلا اکنون خیلی ها از اسلام به مسیحیت یا از مسیحیت به اسلام گرویده اند و نباید آنها را در آمار و لیست دین قبلی گذاشت. خود من در خانواده ای مسلمان به دنیا آمدم و تا دوران نوجوانی مسلمان بودم ولی در همان ایام اسلام و تمام ادیان و خدا را ترک گفتم و برای مدت زمانی ( بیشتر از آن مدتی که مسلمان بودم) خودم را کمونیست میدانستم. ولی اکنون و یا حتی بعد از مرگم بهیچ وجه دلیلی نمی بینم  و نباید باشد که  من را در لیست مسلمانان و یا کمونیست ها بگذارند. همین بحث هم اکنون هم در میان خیلی کمونیست ها هست که چرا دولتها آنها را جزء لیست مسلمانان یا مسیحیان یا یهودیان  کشور قرار میدهند. ولی چون هیچ دانشی از یهودیت ندارند و در اساس اهل علم و مطالعه نیستند نمی دانند که نام رهبران و قبله عالم افکار آنها در دائرة المعارف های یهودیان آمده است.

   ب- اگر بگویند یهودیت ملیت است و به همین دلیل مارکس و لنین و... در لیست یهودیان  آمده اند آنگاه حرفی سرتا پا مزخرف و استدلالی و یا عذری بدتر از گناه آورده اند. یهودیت نژاد و ملت نیست. یهودیان اولیه عرب بودند که با خاندان محمد پیامبر مسلمانان ( بعنوان یک نمونه از اعراب سکونت گرفته) از ریشه یکی هستند؛ این داستان را هر بچه عرب مسلمان هم میداند. حتی خود یهودیان خودشان را سامی می نامند یعنی فرزندان سام و این سام کسی نیست به غیر از همان عرب بیابانگرد که با خاندان محمد یکی هستند. در نتیجه نمی توان چشم بادامی ها، بلوند های اروپا، سیاهان آفریقا، کردها، ایرانیها، هندیها، افغانان ووو را یک نژاد یا قوم یا ملت دانست.

   در نتیجه آوردن اسامی کسانی که منکر دین و خدا هستند از جانب یهودیان در لیست یهودیان تنها یک توجیه دارد بدین ترتیب:

   مسلمانان می گویند پیش از محمد 124000 پیامبر آمد و بعد از محمد دیگر پیامبری نخواهد آمد. ولی برای یهودیان چنین نیست و هرکسی چند کلمه حرف بزند او را نبی و یا رسول می نامند. در نتیجه مارکس و لنین ووو نیز جزء انبیاء و یا رسولان یهودی به حساب می آیند حتی اگر منکر دین بشوند.

 

3- امروز جوانی نیمه سوئدی  را دیدم که احساس گناه و شرمساری میکرد. چند سال پیش او را در سوئد بزرگ کردند و به شهرت رساندند؛ بطوریکه هر روز در رسانه ها اعم از روزنامه ها، رادیوها و تلویزیون ها بعنوان اسلام شناس و شاعر دیده می شد. پس از مدتی امر بر او مشتبه شد که این بزرگ شدن از بابت شخصیت و دانش اوست و کسی هم نمی تواند آنها را از او بگیرد پس کمی پایش را از گلیم اش دراز تر کرد و زبان درازی کرد و کمی به قدرت حاکم ( قدرت حاکم بر دولت حکومت میکند) بی اعتنائی نمود. در نتیجه بسرعت بر زمین اش زدند. حالا دوباره بخاطر معذرت خواهی رسمی و علنی از جامعه قدرتمندان و صاحبان اصلی سوئد ( یهودیان صهیونیست) دارند یواش یواش تحویلش می گیرند.

   من را که دید با حالتی بسیار شرمنده دائم تکرار می کرد: من را مجبور کردند تا بصورت رسمی در روزنامه ها معذرت خواهی بکنم. همه چیزم را گرفتند و یکباره دیدم که هیچ شده ام؛ من را کاملا ً از صحنه پاک کردند؛ معذرت می خواهم مجبورم کردند؛ همه کتاب ها و نوشته هایم را از کتابخانه ها جمع کردند و دیگر ابدا ً اسم و نامی از من باقی نماند، من دیگر مرده و نیست شده به حساب می آمدم.

   به او گفتم یادت می آید چندسال پیش که فکر می کردی خیلی بزرگ شده ای در همین محل تو را به همراه دوستت که ایرانی بود دیدم و به شما گفتم: شما سواد ندارید و چیزی از اسلام و جهان و سیاست نمی دانید اگر می خواهید من با استناد به کتب مرجع و مدارک مستند شما را آموزش می دهم  ولی غرور شما را کور کرده بود.

و او همچنان در حال خود بود و دائم معذرت خواهی می کرد و میگفت من را خُرد کردند.

   اما من (حسن بایگان) را نمی توانند خرد بکنند. زیرا هیچ چیزی ندارم که بتوانند از من بگیرند نه اسمی دارم و نه پولی و نه مقامی، هیچ چیزی ندارم و هیچ چیزی نیستم و من همان هیچ ام که در مثال آمده است. آنچه که دارم همین افکارم است که ضد همه رژیم های حاکم بر جهان است و آن را هم مجانا ً و بدون چشم داشت هیچ چیزی  در اختیار همه قرار می دهم.

    من اجازه ندادم  بازیچه ام بکنند و با اندکی آب نبات فریبم بدهند. اما وای بحال آنانیکه فکر می کنند با یکی دوبار آمدن در بی بی سی یا صدای آمریکا و امثالهم چیزی شده اند.

بدانید آنکه خر را بالا می برد خودش هم می تواند پائین  بیاوردش و یا از همان بالا به پائین پرتش بکند تا دست و پایش بشکند و خر لنگ بی ارزشی بشود.

   در افتادن با قدرت کار هر کسی نیست. اما خیلی ها هنوز نمی دانند قدرت چیست! و در هر کشوری و در جهان قدرت در دست کیست! و با این همه پرت بودن از واقعیتها، دهان اشان از خیلی ها گشاد تر است. ولی کاش بسته بود.

 

4- نبود آلترناتیو در هر موردی یعنی همان چه که هست از بقیه و نبودنش بهتر است. یعنی اینکه رژیم فعلی از بقیه بهتر است و باید تحمل و صبر داشت.

   یک بحث بسیارقدیمی که فلاسفه و دانشمندان بدان پرداخته اند این است که میگویند: حکومت ظالم از نبود حکومت بهتر است. زیرا در آن صورت و در وضعیت هرج و مرج یا آنارشیسم همه چیز از هم گسیخته است و ظلم بیشتری بر مردم میرود و ظالمان ِ ظالم تری بر همه چیز مردم دست درازی میکنند و در آن زمان است که مردم آرزوی همان حکومت ظالم را میکنند و با التماس بدنبالش میروند. دروضعیت کنونی ایران که این به اصطلاح سازمان های اپوزیسیون که تعدادشان هم بسیار زیاد است و هیچ کدام نیز از تئوری دقیقی بهره ای ندارند و در نتیجه هیچ طرح و برنامه معقول و حساب شده ای ندارند و نیروی  انسانی کافی هم ندارند و خود نیز معتقدند که آلترناتیوی وجود ندارد آیا آنقدر عقل یا وجدان یا وطن پرستی دارند که اعتراف بکنند روش هائی که بعضی از آنها در پیش گرفته اند به غیر از تبدیل کشور از حکومت ظالم به آنارشیسم و حکومت های ظالمان چیز دیگری نیست. این نکته را  باید در کنار مجموع نکات دیگر و از جمله موضوع قدرت قرار داد تا به نتیجه بهتری رسید.

   اکنون بسیاری از عراقی ها حتی آنانیکه با صدام مخالف بودند میگویند آن زمان فقط  یک نفر صدام حسین بود وظلم میکرد ولی حالا صدها صدام حسین پیدا شده است و تا کشور بخواهد روی آرامش ببیند معلوم نیست چند نسل دیگر باید نابود بشود و زجر بکشد.

   نگاهی به سومالی کافیست تا چشم ها را باز کند که نبود دولت مرکزی چه بلائی بر سر این مردم آورده است؛ بطوریکه مردم این کشور آرزوی هر حکومتی در هر حدی از دیکتاتوری را دارند.

   اما این بمعنی رها کردن مبارزه نیست زیرا مبارزات بشر هیچگاه سکون نداشته است. بلکه باید راه مبارزه را تشخیص داد و برای این کار نیز ابتدا باید دانش داشت و تئوری و برنامه درست و معقول ارائه داد و اگر نیروئی چنین چیزی ندارد و فقط  مثلا ً بخاطر رو سری زنان میخواهد مملکت را به آشوب بکشد دیوانه ای زنجیری بیش نیست که این همه مسائل سیاسی - اقتصادی و نظامی در سطح بین المللی را به سطح نازل مشکل یک دستمال روسری رسانده است. و معلوم می شود که سطح دانش سیاسی – نظامی – اجتماعی و... چنین افراد یا نیروها در همان سطح کوچه بازاری است و قدرت درک مسائل و بازی ها و مشکلات جهانی را ندارند.

قیصریه را برای یک دستمال آتش زدن کار دیوانگان است.

   کشورچین سختی های زیادی را گذراند تا به اینجا رسید. چشم را باید باز کرد و جهان و تجربه هایش را دید. اما اگر کارمان سیاست نیست و برای تفنن و یا خود نمائی حرف های سیاسی میزنیم باید بدانیم که این بازی خطرناکی است و بازی با آتش است که در همان ابتدا روشن کننده آتش را می سوزاند.

 

   اگر خانه ای آباد نیست ابتدا آن را خراب نمیکنند وبعد فکر کنند حالا می خواهیم آن را چگونه بسازیم و بعد هم متوجه بشوند اساسا ً پول ساخت آن را ندارند و در نتیجه در کوچه و خیابان بخوابند.

   اگر شخصی از کار یا موقعیت شغلی اش راضی نیست نمی تواند اول آن را رها بکند بعد بفکر یافتن کار دیگری بیفتد  زیرا ممکن است اصلا کار دیگری پیدا نکند و وضع اش از آن زمان بدتر بشود.

   در نتیجه انسان باید ابتدا آلترناتیو جانشین را پیدا بکند و بعد وارد عمل بشود. اگر آلترناتیو دیگری ندارد یعنی هر آنچه را در آن زمان دارد بهترین آلترناتیو موجود است و باید آن را تحمل بکند اما کارها و هدف هایش را با تعقل و آرامش پیش ببرد تا شرایط مناسب پیش بیاید و تغییرات به شکل معقولی صورت بگیرد. بقول مثال معروف: اینچنین نبود و اینچنین نیز نخواهد ماند.

اگر کسی در سیاست صبر و تحمل ندارد بهتر است برود دنبال کار دیگری. خیلی وقت ها آرزوهای افراد بشر در زمان حیات آنها بوقوع نمی پیوندد.

   اما من صراحتا ً می گویم با آلترناتیو های انقلابی که میخواهند انقلاب بکنند کاملا ً مخالف هستم و آن را کاملا ً خطرناک و مضر و خانه خراب کن می دانم.

 

5- یکی از مسائل مهم در سیاست شناخت قدرت است:

قدرت چیست؟

در هر کشوری قدرت در دست چه کسانی یا نیرو یا نیروهائی است؟

در جهان چه کسی یا کسانی یا تشکلاتی قدرت را دارند؟

پس از شناخت این مقوله است که باید دید با چه کسی یا نیروئی و یا دولتی باید بر علیه چه کسی یا نیروئی یا دولتی ائتلاف کرد.

   کسانیکه این شناخت را ندارند و حرف سیاسی میزنند و یا طبع شعرشان گل میکند و شعر سیاسی میگویند حرفهائی بی معنی می گویند که برای جوامع و جهان مشکل ایجاد میکند و بهتر است سکوت بکنند.

   حرف را نادانسته و بدون علم و دانش گفتن مخصوصا ً حرف سیاسی که با تمام مسائل جامعه ارتباط دارد مخالف عقل سلیم است.

   نباید فراموش کرد که نیروهای صاحب قدرت نیز تلاش میکنند تا مردم از  دانش  شناخت قدرت و قدرتمندان  سر در نیاورند و در این راه تا حد بسیار بالائی هم موفق شده اند زیرا حتی کسانیکه ادعای رهبری سیاسی دارند نه تنها دانشی از این موضع ندارند بلکه شاید ابدا ً نیز به آن فکر نکرده باشند.

 

6- جالب است افکار و ادعاهای کسانیکه خود را ضد دین معرفی میکنند ولی دنبال افکار و صحبت های پیامبران یهودی ای هستند که تعدادی از آنها نیز ماموریت و حقوق اشان را مستقیما ً از سرمایه داران صهیونیست گرفته و یا می گیرند. کسانی مانند مارکس، لنین، هوسرل، فروید، مکتب بوداپست، حلقه فرانکفورت، چومسکی ووو. زهی دانش سیاسی و عقل که اینها دارند و بقیه را هم نادان می دانند.

 

7- همین اروپائیان، آمریکائیان و صهیونیسها که تا  دو دهه پیش پشتیبان آپارتاید در آفریقای جنوبی بودند و هنوز هم روزانه در جهان تعداد زیادی را مستقیما ً میکشند و باعث مرگ صدها تن بدلیل فقر و بیماری می شوند، همه چهره عوض کرده اند و دارند به مردم جهان درس انسانیت میدهند و مدافع و معلم حقوق بشر شده اند و جوایزی به بعضی ها برای دفاع از آزادی و انسانیت میدهند. جنایتکارانی که  دستشان تا مفرق در خون است بطوریکه هیچ روزی دست آنها از خون پاک نیست و حتی وقت یا زمانی نمی یابند تا خون را از دستشان بشویند این چنین چهره گرگ خود را در ماسک گوسفند نهان کرده اند. از اینها بدتر یک عده  احمق به نام سیاسی هستند که تحت تاثیر حرف و ظاهر قرار گرفته اند و هر رنگی غرب بپاشد فورا ً به چهره میگیرند و بلند گوی آنها می شوند.

   باید به جای پذیرش جایزه از دست این آدم کشان بین المللی تف بر روی آنها انداخت وگرنه پذیرنده جایزه تف سربالا انداخته است.

 

8- آن کلمه دروغ در کتیبه داریوش با این کلمه دروغ یعنی حرف ناراست که امروز مورد استفاده روزمره مردم است  زمین تا آسمان فرق دارد و ابدا ً مقصود داریوش این معنی اخیر نبوده است.

دروغی که در کتبه آمده خدائی بوده که مطرود شده بود و دیگر کسی نمی بایست او را می پرستید. 

   اما دروغ بعنوان حرف ناراست و فریب از اول تاریخ بشر با او بوده است. داستان آخرین نصیحت پدر کورش به او که باید دروغ بگوید و فریب بدهد معروف است و در سایتم تحت عنوان " رابطه دروغ با سیاست " موجود هست.

 

9- عرب ها ( اسرائیلی ها) دارند یونانیان ( پلسطینی ها) را قتل عام میکنند.

در حالیکه مردم اروپا احساسات عمیقی نسبت به یونان و یونانی دارند و آن را مهد تمدن خود می دانند به این سادگی فریب خورده اند و پلسطینی ها را عرب و اسرائیلی ها را یهودی و غیر عرب می داند.  نادانی و فریب تاریخی هم حدی دارد. ولی وای بحال آنانیکه علم و دانش خود را از این ارباب مطبوعات غربی می گیرند که زیر نفوذ صهیونیستهاست و سیاه را سپید و سپید را سیاه نشان می دهند.

 

10- افشاگری هائی که از مسعود رجوی می شود یا راست است یا دروغ . اما به علت اهمیت آن باید کشورهای اروپائی و آمریکا که او را در خود جای داده اند به این مسئله رسیدگی بکنند. اگر راست است پس با یک بیمار روانی تمام عیار روبرو هستیم و باید دستگیر و محاکمه بشود ولی اگر اتهام است و دروغ است باید اتهام زنندگان محاکمه بشوند. مسئله ساده نیست بلکه نه تنها موضوع دستور طلاق و جدائی زوج هاست که دستوری بسیار عجیب در طول تاریخ است بلکه صحبت بر سر نوعی تجاوز وحشتناک و بسیار پست و بی شرمانه است که به حقوق اساسی تعداد بسیار زیادی شده است و در نتیجه پناه دادن به چنین بیمار روانی را کاری سخت میکند در نتیجه باید وضعیت این اتهام دقیقا ً روشن بشود.

   در میان اتهام زنندگان یا فراریان از دست مسعود رجوی زن جوان 30 ساله ای بود که از 14 سالگی به این سازمان پیوسته بود. این خود یک جرم بزرگی است که دختری تا این حد جوان و زیر سن را در یک پادگان نظامی به خدمت گرفت و به جنگ فرستاد.

 

11- آمریکا می گوید عربستان خوب است و اسرائیل هم که روزانه آدم می کشد خوب است و دمکراتیک ولی ایران نه ؟؟؟  حتما ً می خواهد ایران را مثل عربستان یا اسرائیل بکند!

   من  با آمریکائی یا غربی شدن صد در صد مخالفم. و در هر مناظره یا جنگی در هر گوشه جهان   که مطمئنا ً پای آمریکا و اسرائیل است حق را به طرف مقابل می دهم. زیرا تمام این جنگ ها را این کشورها براه می اندازند و بخاطر منافع خود در امور سایر کشورها مداخله اقتصادی- فرهنگی- سیاسی و نظامی می کنند و باعث فقر و فلاکت و مرگ مردمان می شود. اینها بزرگترین جنایتکاران جهانی هستند که باید رهبران آنها به جرم جنایات ضد بشری محاکمه بشوند.

 

12- قابل توجه سیاسیون غیر حرفه ای ( زیرا حرفه ای ها حتما ً این نکته و صدها نکته مثل این را می دانند!): ایران و ترکیه علیرغم تمام اختلافات سیاسی و فشارهای غرب ( جهت تحریم ایران) و علیرغم اینکه ترکیه عضو ناتو است و... در ماه نوامبر توافق کردند سقف مبادلات اقتصادی خود را به 30 میلیارد دلار برسانند این یعنی تسخر زدن به تحریم علیه ایران توسط ترکیه.

  شاید این نوشته من در فیس بوک ( در ماه گذشته)  باعث شد تا آمریکا در پی مقابله با مبادلات ایران و ترکیه که با طلا صورت میگیرد برآید. ولی این دو کشور همسایه محکوم به همکاری هستند زیرا در غیر اینصورت کشور آنها توسط اسرائیل و آمریکا تجزیه می شود و این کار از مناطق کرد نشین شروع می شود.

 

13- از ده ها سال پیش ازبعضی سوئدی ها می شنیدم که با افتخار می گفتند خدمت سربازی اشان را به جای سوئد در اسرائیل گذرانده اند. اما چرا سایرین جرات ندارند بگویند می خواهند در غزه خدمت بکنند. من حسن بایگان فکر میکنم همانطور که یک عده ای در اسرائیل خدمت سربازی انجام می دهند سایرین نیز مجاز هستند خدمت سربازی خود را در غزه یا هر کشوری که یخواهندانجام بدهند.

From many years ago I heard from some Swedish said proudly that they did their military service in Israel, but why other one don’t dare to say they want to do it in GAZA. I (Hassan Baygan) think in the same way people have right to do their military service in GAZA.

 

14- من ابدا ً مذهبی نیستم و هیچ کدام از ادیان را قبول ندارم ولی ببینید تبلیغ چه میکند. قتل و جنایت در جهان توسط یهودیان صهیونیست و با حمایت مسیحیان صهیونیست صورت میگیرد ولی نسبت آن را به مسلمانان می دهند. این هم از معجزات رسانه هاست و درک ضعیف مردمی که زود تحت تاثیر قرار می گیرند.

 

15- من حسن بایگان اعلام آمادگی میکنم تا به غزه رفته و بر علیه کشور خون آشام و کاذب اسرائیل به جنگم. دولت مصر باید مرزهای خود با غزه را بر روی آن کسانیکه آماده جنگیدن با این دولت کاذب هستند باز بکند. سوریه نیز باید جبهه جدیدی در  بلندی های جولان باز بکند و به تمام کسانیکه حاضرند با اسرائیل به جنگند اجازه شرکت بدهد.

I Hassan Baygan announce that I am ready to go to Gaza and fight against that blood thirsty and false country it called itself Israel. Egypt has to open its border to every one how wants to fight against Israel. Even Syria must start war in Golan Mountain and allow all people who want fight against Israel comes there.

پاراگراف های 12، 13 و 14  را ماه نوامبر در جریان بمباران غزه توسط اسرائیل به این دو زبان در فیس بوک گذاشتم.

 

16- احمقانه ترین و کثیف ترین کارها آن استکه برای مبارزه با مجرمین کوچک دست بدامن جنایتکاران بزرگ شد. هدف جنایتکاران بزرگ در چنین همکاری ای  ریشه کن کردن جنایات نیست بلکه میخواهند خودشان کنترل همه چیز را در دست بگیرند. پس همکاری با دول غربی برای مبارزه با رژیم ایران جنایت آمیز ترین کارها است.

   هرجا پای این جنایتکاران بزرگ ( اسرائیل، آمریکا و در مجموع غرب) رهبران اصلی مافیای جنایت در جهان باشد باید مطمئن بود که این طرف کثیف است و باید اول با این یکی مبارزه کرد.

 

17- لازم نبود تا کل مطلب را بخوانم همین تیتر برایم کافی بود. بنظرم بیشترین تمسخر به عالم و آدم در طول تاریخ بشر در همین تیتر خوابیده است: وزیر دفاع غیر نظامی اسرائیل که باید صحبت از دفاع و آنهم غیر نظامی بکند دستور حمله و کشتار می دهد. مسخره تر از این کشور غیر واقعی در تاریخ وجود نداشته  و نخواهد داشت مگر اینکه انسان هایی احمق تر از آن تعدادی که اکنون روی کره زمین از این جنایتکارترین ها دفاع میکنند به دنیا بیایند.

 

18- اینکه عوامل جاسوسی جمهوری اسلامی با اسامی مختلف وارد فیس بوک شده اند واقعیت است. من همیشه توصیه کرده ام از پذیرش افرادی که نام و نشان و خانواده و دوستان مشخص ندارند امتناع شود. اما جمهوری اسلامی با همه شگردهایش هنوز چندین پله از اسرائیل عقب تر است. زیرا اسرائیل نه تنها از این روش سالها پیش و از زمانیکه تصمیم به راه اندازی فیس بوک گرفت استفاده کرد بلکه تمام اطلاعات و نوشته های ما را نیز از طریق سرورهای اصلی و ساتلیت ها در اختیار دارد.

   در فیس بوک مخصوصا ً باید مواظب آنهائی بود که بدون هیچ مشخصاتی ولی با نام های به ظاهر خیلی ایرانی دو آتشه مثلا ً مزدک، کورش کبیر، فرزندان آریائی و... و با عکس های بسیار پان ایرانیستی ظاهر می شوند  یا حتی سایت براه می اندازند. این دسته افراد اکثرا ً وابسته به سازمان های جاسوسی کشورها مختلف هستند و هر کدام با چندین نام و مشخصات وارد می شوند. مثلا ً بسیاری از آنها مرد هستند ولی اسامی و عکس های دروغین زن  و مخصوصا ً زن های لخت را می گذارند.

   نکته دیگر اینکه اسرائیل همچنین از افراد واقعی که همه چیزشان نیز واقعی است  بهره می برد. بسیاری از یهودیان در تمام کشورها از اسامی عادی همان کشورها استفاده میکنند و در نتیجه از روی نام نمی شود به یهودی بودن آنها پی برد.  شخصا ً افرادی رامی شناسم که نام و نشان کاملا عادی ایرانی دارند ولی  بواسطه گرایش و یا وابستگی به یهودیت ِ صهیونیستی  و بهائیتِ صهیونیستی در فیس بوک به افکار جهت می دهند و کسانی که آنها را نمی شناسند از واقعیت وابستگی و در نتیجه هدف  اصلی و پشت پرده آنها از نوشتن و ادعاهای آزادی خواهی اشان مطلع نمی شوند. مسلما ً تعدادی از این دسته افراد جزو دوستان فیس بوکی من هم هستند ولی من از این سابقه و وابستگی آنها اطلاعی ندارم. در نتیجه برایم مسلم می شود که تعداد این افراد سیاسی ی در خط اسرائیل و آمریکا بسیار زیاد است و بسیار هم فعال هستند؛  بطوریکه شاید در مواردی خط اصلی مخالفین رژیم ایران را آنها تعیین می کنند زیرا در اصل هدف از ایجاد چنین شبکه ای رسیدن به چنین مقصودی است.

 

19- روزنامه سوئدی درست نوشته بود که اسرائیل اعضاء بدن مسلمانان را می ربود تا به بدن اسرائیلی ها پیوند بزند. اسرائیل بعضی وقت ها افراد بیگناه فلسطینی را می کشت تا اعضاء بدن آنها را مورد استفاده قرار بدهد. اسرائیل حتی بعضی پلسطینیان را با گلوله های بیهوش کنند هدف قرار میداد و در حالیکه آنها زنده بودند اعضاء بدن اشان را می دزدید و به صهیونیست های ثروتمند پیوند می زد.

 

20- همیشه در این فکر بودم که چگونه است که غرب نمی تواند گروه های خلاف کار موتور سوار را که دست به هرکاری میزنند و همه گونه سلاح گرم غیر قانونی هم دارند از میان ببرد. زیرا اگر پلیس حریف نمی شود پس سازمان های قوی امنیتی باید بسادگی بتوانند وارد این جریایات شده همه را شناسائی و موارد جرم آنها را مشخص و در نتیجه آنها را دستگیر و به سادگی آنها را متلاشی بکنند. فکر میکردم اگر پلیس امنیتی نتواند حریف این دسته های مجرمین کوچک بشود پس باید دکان اش را تخته بکند و برود دنبال یک کار دیگری. ولی در پاسخ  یکی از نکاتی که به فکرم میرسید استفاده از این جریانات برای بعضی اهداف خاص  توسط پلیس یا سیاستمداران بود. تا اینکه اخیرا ً به دوستی  سوئدی یهودی برخورد کردم که  یهودیان صهیونیست تمام امکانات او را گرفته بودید زیرا به دلائلی با آنها نبود. او به صراحت از وابستگی این گروه ها با یهودیان صهیونیست صحبت کرد و اینکه اکثرا ً از یهودیان اروپای شرقی هستند. آنگاه یادم آمد که یهودیان در آمریکا اتحادیه تبهکاران، اتحادیه ملی جرم و جنایت، سندیکای جنایتکاران،  شرکت سهامی آدم کشی ( دقیقا ً با همین اسامی) را ایجاد کردند که مافیای ایتالیا در برابر آن شوخی ای بیش نیست زیرا مافیای ایتالیا حداکثر می تواند یکی دو مغازه لباس فروشی را سرقت بکند ولی اینها همه کاری میکنند و از جمله ترورهای سیاسی مثلا کشتن نخست وزیر سوئد اولاف پالمه و یا وزیر خارجه سوئد آنا لیند.

   اما نشان دادن مافیای ایتالیا در رسانه های عمومی و بزرگ کردن آنها دقیقا ً برای انحراف افکار از خطر سندیکاها و اتحادیه های جنایتکاری است که توسط صهیونیستها ایجاد شده است. یکی از کمترین کارهای سیاسی بین المللی آنها قاچاق اسلحه به کشورهای دیگر و مخصوصا ً آنجائی است  که اسرائیل و آمریکا می خواهند به جنگ و آشوب بکشند.

   بهمین دلیل است که بعضی از این سازمانهای جنا یتکار و یا موتور سوار در مواردی  جنایتکارانی از این کشورها را در سازمان های خود جای میدهند ولی کنترل همه چیز دست یک عده متفکر سیاسی و عناصری از سازمان های امنیتی است.

   این گروه های خلافکار در کارتل های بزرگ مواد مخدر دست دارند. در کشتار مخالفان دولتها یا سردمداران و صاحبان اصلی قدرت دست دارند و خیلی کارهای خلاف دیگر انجام میدهند که تماما ً زیر نظر سازمانهای امنیت کشورهای غربی و بالاتر از آنها سازمان های صهیونیستی است.

 

 

دسامبر 2012    

اپسالا- سوئد

حسن بایگان

hassan@baygan.net

hassan@baygan.org

www.baygan.org