هفت شهر عشق را رفتم تا به چشمه آب حیات رسیدم

سالها پیش،  پس از اینکه بزرگترین ضربه را از سر گذراندم متوجه شدم که بدون اینکه خود واقف باشم آخرین شهر از شهرهای عشق و یا زجر، رنج و سختی را پشت سر گذارده ام و دیگر موردی از موارد وجود ندارد که بتواند سختر از اینها باشد. سالها در جنگ و زندان بودن، چندین بار حکم اعدام در ایران  و در خارج از ایران داشتن و همچنین انتخاب میان مرگ ویا پول همه را امتحان کردم.

 

امکان دسترسی به پول و ثروت بصورتی بسیار ساده تر از زندگی سالم و فقیرانه و... و بسیاری مسائل دیگر و در نهایت سخترین ضربه احساسی عاطفی که یک انسان میتواند بخورد؛ بصورتیکه آن  پیشینیان در برابر این یکی نه تنها چیزی بحساب نمیآمد بلکه بیشتر بصورت مبارزات با انگیزه شمرده میشد را از سرگذراندم. اما این آخری سخترین ها بود و از جانبی  بر خلاف میل و خواسته ام بود پس دنیا را در برابرم تیره وتار کرد.

سالها بعد بیکباره متوجه شدم که تمام اینها مراحل مختلف شهرهای عشق یا در اصل رنج بوده و اکنون با پشت سرنهادن آنها دیگر هیچ موردی وجود ندارد که بتواند سختی و رنجی فراتر و بالاتر از توانم را بر من تحمیل کند. از جانبی دیگر هیچ ثروتی و یا چیز دیگری نمیتواند وسوسه ام کرده فریبم بدهد. حتی زیباترین زنان را در اطرافم داشتم و دارم که حاضر بوده و هستند همه کاری برایم بکنند و در نتیجه این نیز نمیتواند چیزی برای وسوسه و فریب یا زجرم  بشود.

 

اما امروز شنبه 29 اسفند 1383 در حال مطالعه بودم که بیکباره متوجه شدم که مدتهاست آب حیات را یافته و نوشیده ام اما خودم از آن بی اطلاع بودم.

 

افسانه ای هست که اسکندر بدنبال چشمه آب حیات بود اما زمانیکه بدان رسید شخصی دیگر( بروایتی خضر و احتمالا بدون اینکه خودش واقف باشد) زودتراز او از آن آب نوشیده بود.

 

این چشمه آب حیات چیست و کجاست که در عین نزدیکی هر کسی آنرا نمیبیند و نمیتواند از آن بنوشد و حتی اگر از آن بنوشد حیات جاودانه پیدا نمیکند؟ آیا طریق نوشیدن خاصی وجود دارد؟  

اما من  بدون اینکه اسکندر وار بدنبالش باشم، توانستم آنرا بیابم و بنوشم و حیات جاودانه یافتم.

 

حالا دیگر هیچ قدرتی قادر نیست تا مرا از میان بردارد، هر چند اخیرا متوجه تهدیدها و توطئه های علنی و غیر علنی  صهیونیستها و فراماسیونرها برعلیه خودم شده بودم اما اکنون کاملا مطمئن هستم که هیچ قدرتی در جهان وجود ندارد تا بتواند آسیبی بمن برساند.

 

                                                  حسن بایگان – اپسالا- سوئد

                                             29 اسفند 1383  19 مارس 2005

hassan@baygan.net 

پس گفتار:

همانطور که دیده میشود این مطلب 7 سال پیش نوشته شده و طی این مدت هم سوء قصد از جانب صهیونیستها نسبت بمن صورت گرفت و هم پیشنهاد خرید توسط سازمان جاسوسی سوئد که درنوشته هایم در سایتم هست. پس پیش بینی های من درست بود و درکنار آن و مهمترین نکته اینکه: کسی و چیزی وجود ندارد تا بتواند من را بشکند و نابود کند زیرا " آب زندگی" را نوشیده ام.

اسفند 1390   22 فوریه 2012       اپسالا – سوئد     حسن بایگان

Hassan@baygan.net

hassan@baygan.org

www.baygan.org